-
پر میزند دلم به هوای زیارتش *
شنبه 13 مهر 1392 23:52
دلم برای تو پر می کشد امام غریب غمت ز سینه شرر می کشد امام غریب زیارت تو که فوق همه زیارت هاست دل مرا به سفر می کشد امام غریب داشتم عکسهای مشهد را مرور میکردم برای خودم چشم ب این عکس افتادو این شعر که زمزمه ام بود مدام : باب الجواد راه ورود به قلب توست حاجت رواست هرکه از این راه می رود....یادش بخیر.انشالله قسمت شود....
-
ﺳــــﺎﻳـــﻪ ﻫﻢ ﻓـﻜﺮ ﺟﺪاﻳﻲ ﻣﻴﻜﻨﻪ
جمعه 12 مهر 1392 21:22
ﻓﺼﻞ ﭘﺎﻳﻴﺰی ﻣﻦ ﻛﻪ ﻣﻴﺮﺳﻪ ﻓﺼﻞ اﻧـﺪوه ﺳﻔﺮ ﺳﺮﻣﻴﺮﺳﻪ ﺗﻮ ﺳﻜﻮت ﺧﺴﺘﻪی ﺑﺎور ﻣﻦ ﺳــــﺎﻳـــﻪ ﻫﻢ ﻓـﻜﺮ ﺟﺪاﻳﻲ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺷﺎﺧﻪ ﺳﺮد وﺟﻮدم ﻧﻤﻴﺨﻮاد رگ ﺑـﻴﺪاری ﻟﺤﻈﻪﻫﺎم ﺑﺎﺷﻪ ﻧـﻔـﺴـﻢ در ﻧـﻤـﻴـﺎد ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺧﻮاب ﻧﻤﻴﺎد
-
همچنان حالم خوب نیست!
پنجشنبه 11 مهر 1392 17:37
همچنان حالم خوب نیست! احساس میکنم شکست خوردهام، در زمان ُ در عرض! از که؟ صحبت ِ کَس نیست نمیدانم .. احساس میکنم، کلمهی ابد گنجشک ِ وجودم را مسحور ِ چشمان ِ خود کرده است! حسین پناهی
-
قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست ...
پنجشنبه 11 مهر 1392 17:29
بی سبب تا لب دریا مکشان قایق را قایق ات را بشکن! روح تو دریایی نیست ... این صحبت کریستین بوبن رو چقدر دوست دارم که میگه : دوست داشتن کسی در حکم خواندن اوست ؛ در حکم آن است که بتوانیم تمام نوشته هایی را که در دل دیگری نوشته شده را بخوانیم و .... و هولناکترین حادثه ای که میان دو نفری که دلبسته گی بهم دارند اتفاق می افتد...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهر 1392 22:36
هر کی خوابه ، خوش به حالش ، ما به بیداری دچاریم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهر 1392 22:28
چه اثر از این صداقت، چه ثمر از این نجابت، وقتی قد سر سوزن، به وفا نکردیم عادت...!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهر 1392 22:26
و ذهن کوچه هاى آشنایى پرشده از پاییز تن طلایى تونیستى و وجودمو گرفته ساقه خشک پیچک تنهایى
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 مهر 1392 22:22
چه دردیست در میان جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن برای دیگران چون کوه بودن ولی در چشم خود آرام شکستن و سهم من از بوسه ى باد چى بگم ای داد و بیداد همه زردى و تباهى مردن و رفتن از یاد...!!
-
در را بـه روی حـضـــرت پـاییــــز واکنـــــــد!
چهارشنبه 10 مهر 1392 21:59
خش خش... صدای پای خزان است، یک نفـر در را بـه روی حـضـــرت پـاییــــز واکنـــــــد! "علیرضا بدیع" پ.ن:خیلی خوبه میایین بی صدا بی صدا میرید.معرفت هم خوب چیزی بود قدیما.
-
که فراموش مکن وقت دعای سحرم
چهارشنبه 10 مهر 1392 00:26
کاملا بی ربط: خُرّم آنروز کز این مرحله بربندم بار واز سرکوی تو پرسند رفیقان خبرم +عنوان حافظ
-
پریشان باد پیوسته دل از زلف پریشانش
دوشنبه 8 مهر 1392 10:34
هر که تشویش سر زلف پریشان تو دید تا ابد از دل او فکر پریشان ننشست ... پ.ن1:شعرکامل در ادامه مطلب. پ.ن2: برای هشتم مهر ماه ، سالروز بزرگداشت مولوی ، شاعری که ترک ها به راحتی و بدون جنگ و خونریزی و فقط با عدم کفایت مسئولین ما، دارن به عنوان شاعر خودشون به جهان معرفی میکنن و استفاده هاشون رو میبرن... من نشستم ز طلب وین...
-
دم سحرا تو حرم امام رضا
چهارشنبه 3 مهر 1392 11:03
امام رضا به درد من دوا بده بیا منو شفا بده به من یه کربلا بده عمریه که تو رو فریاد می زنم گره بر پنجره فولاد می زنم تا دلم میگیره مثل غروبا میرم و توی حرم داد می زنم قربون کبوترای حرمت قربون این همه لطف و کرمت همیشه زائر تو فراوونه هرکی یک گوشه به عشقت می خونه کنج خلوت هرکسی رو می بینی اشک چشماش می چیکه دونه دونه حرم...
-
این تفاوت مرا چنین کرده : یک جوان دهاتی و بد شانس
سهشنبه 2 مهر 1392 17:55
من دهاتی ترین پسر در شهر، یا به قول تو ، بچه شهرستان تو پر از ناز و دختری شهری ، با کلاسی و بچه ی تهران کیف و کفش تو دُلچه گابانا ، پای من کفش ملی پاره تو ب ه فکر فرنچ ناخن هات ، من بدبخت فکر چمچاره جنس من از قرون وستا و جنس تو از تحول رنسانس این تفاوت مرا چنین کرده : یک جوان دهاتی و بد شانس با چه ذوقی شروع شد قصّه ،...
-
ای خوشا
دوشنبه 1 مهر 1392 00:40
-
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
دوشنبه 1 مهر 1392 00:39
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 شهریور 1392 18:48
اینجا همه هر لحظه میپرسند : - حالت چطور است؟ اما کسی یک بار از من نپرسید : - بالت . . . قیصر امین پور. پ.ن:خب کسی حال ماراهم نپرسید چه رسد به بال.
-
به تو می اندیشم به تو و تندی طوفان نگاهت بر من
شنبه 30 شهریور 1392 18:39
چنان پُر شد فضای فکرم از دوست که یاد خویش گُم شد از ضمیرم حافظ (با کمی دخل و تصرّف)
-
دلم گرفته ای دوست
جمعه 29 شهریور 1392 01:51
نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی که تر کنم گلویی به یاد آشنا من ستاره ها نهفته اند در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من . . .
-
پسر روشن
جمعه 29 شهریور 1392 01:27
رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب... آب در حوض نبود ماهیان می گفتند: هیچ تقصیر درختان نیست ظهر دم کرده تابستان بود پسر روشن آب، لب پاشویه نشست و عقاب خورشید، آمد اورا به هوا برد که برد